Skip to main content

امروز دوشنبه ، ۱۴-۳-۰۳

ساده، سریع و قدرتمند

نیلوبلاگ ابزاری است که به شما کمک می کند تا هر زمانی که مایل بودید، بلافاصله به انتشار ایده‌ها، افکار و دیدگاه‌هاﯼ خود بپردازید. با استفاده از نیلوبلاگ می می‌توانید به آسانی یک سایت اختصاصی داشته باشید. بیشتر بدانید ...

همین حالا ثبت نام کنید

seoلایسنس نود 32

آخرین مطالب منتشر شده در نیلوبلاگ

رزومه مدیر مدرسه فوتبال و باشگاه ماهان

مدرسه فوتبال و باشگاه ماهان با مدیریت احمد جعفری    ...

غار امینعلی هفتهر

با سلام خدمت تمامی بازدید کنندگان محترم در مورد غار امینعلی در نزدیکی غار شگفت یزدان ،روستای هفتهر و ... مواردی هست که برای ایمنی بیشتر بیان میشهاول اینکه در هوای گرم تابستون اقدام به صعود نکنیددوم مسیر طولانی و سخت هست خانمها و بچه ها رو با خودتون نبریدسوم نزدیک دهانه غار نیاز به تجهیزات کوهنوردی خ...

من بانگ برکشیدم از آستان یأس: «آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم!»

به عنوان گیج‌ترین آدم روی زمین، زیادی بی‌احتیاطم. نمی‌شه هم گیج باشی و ندونی داری چی کار می‌کنی و ندونی چی درسته چی غلط، هم با سرعت به سمت چیزی پیش بری و یه لحظه واینسی فکر کنی حتی. یعنی حداقل وقتی خودت می‌دونی گیجی نباید بشه قاعدتاً. ...

«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد

ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزادکوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت«بال» تنها غم غربت به پرستوها داداینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیستغربت آن است که «یاران» ببرندت از یادعاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شادچشم بیه...

هشوا 3

هُشوا 3 کتاب هُشوای 3 با مجموعه ای از شعر و داستان به زبان نایینی همراه با ترجمه فارسی منتشر شد. این کتاب در ادامه مجموعه کتاب های هُشواست که از سوی محمد علی عسگری و سایر همکاران گردآوری و نوشته می شود. کتاب هُشوای 3 با 210 صفحه و قیمت 200 هزار تومان از سوی انتشارات مُگستان منتشر شده است. در مقدمه ا...

😭😭

تصمیمم برای باشگاه رفتن (اونم فقط به قصد انتقام از بیریخت)، احمقانه ترین تصمیمی بود ک تا حالا گرفته م. فقط نمیدونم چه جوری بیخیالش بشم چون نحوه ی پیاده شدن از خر شیطون چیزیه ک هنوزم بلد نیستم...حالا جای یه نفر هردومون نصف شب خسته میرسیم خونه و انرژیمون برای حرف زدن انقد کمه ک حتی شرلوک هم شاکی میشه ...

نقد یک رمان حال به هم زن 🤢🤢 "حاکم"

دیروز یه کتاب دست یکی از بچه های باشگاه بود که ازش گرفتم تا بخونم و جلسه بعدی براش ببرم. یه عاشقانه ی ایرانی به اسم "حاکم". و یه جوری رفت تو اعصابم که با وجود اینکه هنوز تمومش نکرده م، نتونستم حرصم رو یه جا خالی نکنم...خخخ...تنها خوبی این کتاب اینه که معلومه نویسنده ش رمان زیاد خونده، توصیفات و توضی...

و سرنوشت تماممان یکی ست 😭

می دانیافسردگیچهره اش با تصوراتم فرق داشتچهره ه ای که می خنددروزهایی که خوشی می آیدمثل طلا برقت بقیه را کور می کند اما غرقی وسط اقیانوسی بی کراناین دقایقفقطنفس های یک در میانی ستکه سر بالا میاورینیمی هوانیم بیشتری غم می کشی وسط شش هایت و بازارام غرق می شوی ...

لیست آخرین مطالب منتشر شده ...فهرست وبلاگ ها